برای دیدن تمام مطلب به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.
امیدوارم اولین سین امسالتون...
سینی باشه که توش چایی میاری واسه خواستگارت ...😜😜😜
لال از دنیا نری😁😁😁
دخترا بلند بگن امین
________________________________
دیشب واس دخترعمم که سی وسه سالشه
بعد مدتها یه خواستگار اومد،
اونم ،یه آقای باشخصیت و پولدار و تحصیلکرده!!!
چه ذوقی داشت بنده خدا
منو پسر عمه و دختر عمم هم 3تایی از چند ساعت قبل رفتیم تو کمد دیواری رختخوابا نشستیم تا هروخ اومدن دوتایی حرف بزنن طرفو ببینیم.
آغا نمیدونم این در کمد لامصب چطور یهو باز شد وما سه تایی با رختخوابا فرود اومدیم وسط اتاق.
خواستگارا که فرار کردن هیچی دیگه
ما الان تو مرز افغانستانیم دختر عمم با تفنگ دنبالمونه...
________________________________
آقا بعد از مدتها یکی اومد خاستگاری ما. ما ردش کردیم ببینیم طرف واقعا خواهان ماهست برگرده یا نه دیدیم دیگه برنگشت. این گزینه غلط کردم برگرد کجاست من بزنم؟؟
________________________________
خدایی اگر جمله “بریم سر اصل مطلب” نبود ، خواستگاری ها چطور برگزار می شد ؟
________________________________
زن :یادته وقتی اومدی خواستگاریم بهت گفتم واسه چی میخوای با من ازدواج کنی چی گفتی؟
مرد :اره یادمه گفتم میخوام یکیو خوشبخت کنم
زن :پس چرا نکردی؟
مرد :خوشبخت کردم دیگه...
زن :کیو؟
مرد :همون بدبختی که ممکن بود به جای من با تو ازدواج کنه
________________________________
خواستگار چیست؟!
هیچی نیست آروم باشید...
دخترا آروم باشید... نفس عمیق...
آقا اون خانومو بگیر تشنج کرد...!!!!!!!!!!!!